خدا را شکر،
که این توانایی را دارم،
همزمان دین و زندگی بخوانم،
به دلتنگی هایم رسیدگی کنم،
به همراه اول فحش بدهم،
اخبار انتخابات را دنبال کنم،
نگران خیلی چیز ها باشم،
به خاطرات گوشه و کنار کتاب اجازه ندهم میان جمله های کتابم نفوذ کنند،
به قیچی و اینکه الان دارد چه کار می کند فکر کنم،
بی صبرانه منتظر رد صلاحیت "بعضی ها" باشم،
و همه ی این کارها و خودم را به خدا بسپارم...
و خدا را شکر،
که یک خدایی دارم....
می دونی... زندگی توی این دنیا کار سختیه، ولی نترس خدا مثل زمانی که پیشش بودی هوای هممون رو داره....
.
.
.
.
.
پ.ن: بعضی کار ها را آدم نباید بکند! نه اینکه بد باشد ها! ولی نباید بکند! برای همین است که هر چند وقت یکدفعه کامپیوترم قاطی میکند....